شاید اطلاع دارید که یک نماینده مجلس گفته است: «نباید با مردم شفاف بود و همه چیز را به آنها گفت.»
پس از این اظهارنظر، تصمیم گرفتیم برویم سراغ یکی دو تا مسئول تا بدانیم آنها درباره شفاف سازی چه نظری دارند. یک نفرشان خیلی موافق شفاف سازی بود:من هم موافق شفاف سازی هستم، هم عاشق شفاف سازی. حتی هزینه شفاف سازیها را هم تا حالا چندبار پرداخته ام و بعد از این هم خواهم پرداخت؛ مثلا آن قدر به شفافیت علاقه دارم که همیشه در بازار وسایل صوتی و تصویری دنبال این ال سی دیهایی میگردم که شفافیتشان بیشتر باشد و هر چقدر هم هزینه داشته باشد، میپردازم.
یا همین آب استخر، چون دوست دارم همیشه شفاف باشد و زرد و کدر نشود، خانهای خریده ام که استخر خصوصی کوچکی در حد ۱۵۰ متر دارد.
البته این طوری هم نیست که فقط خودم دنبال شفاف سازی باشم، خیر. حتی خانواده ام هم به شفاف سازی علاقه مندند و داروهایی مصرف میکنند که اگرچه گران اند، برای شفاف کردن پوست خیلی خوب هستند. خیلی وقتها هم شده که دارو برای شفافیت پوست جواب نداده است و باز برای شفاف سازی هزینه کرده ایم. مثلا برای رسیدن به شفافیت، عملهای جراحی خاصی انجام شد. همچنین، سعی میکنم کمتر کسی را به دفترم راه دهم که مبادا با ورودش گردوخاک هم وارد شود و شیشههای شفاف دفتر کارم غبارآلود شود.
بعد از آن سراغ مسئولی رفتیم که برخلاف مسئول قبلی زیاد از شفاف سازی خوشش نمیآمد.
ایشان گفت: به نظرم مردم فقط در مقام حرف میگویند که شفاف سازی دوست دارند، وگرنه الان یکی از شرکتهای لبنیاتی دوغهای جدیدش دارد به سمتی پیش میرود که مثل آب شفاف باشد، ولی از آن طرف بازخوردها نشان میدهد مردم زیاد از این حرکت دوغ شفاف مثل آب راضی نیستند. اصلا شما بگویید، اگر مردم واقعا شفاف سازی دوست دارند، پس چرا شیشه سرویس بهداشتی همه خانهها مات است؟
خلاصه اینکه سعی کنید زیاد دنبال شفافیت نباشید، چون آخرسر ممکن است به دستمال کشیدن شیشه که نماد شفافیت است، بدجور معتاد شوید و تا آخر عمر نتوانید آن را ترک کنید.
شما چه فکر میکنید؟ آیا روحیه شما با شفاف سازی میسازد؟